مهربان
به درد حجر بسوزیم چاره جز این نیست اگر فراق نباشد وصال شیرین نیست شدم ای دوست مجنون ازفراقت دلم راکرده ای خون از فراقت بیا و دست مهری بر سرم کش نمانم باز محزون از فراقت فقیر واقعی به من میگن... که معشوقم حتی یک کلمه از حرفامو دیگه باور نداره در صورتی که من اون در هر وضعیتی که باشه دوستش دارم وبا تمام قلبم بهش ایمان دارم... ببین غمگین، ببین دلتنگ دیدارم... ببین خوابم نمی آید، بیدارم... نگفتم تا کنون، اما کنون بشنو: تورا بیش از همه کس دوست میدارم دردی تو وجودمه که به هیچ کس حتی عزیزترین کسم هم نمی توانم بگویم... کاری کردم که همه چی رو ریخته به هم ... اگه درکم نکنه ... همه میگن به هم ریخته ای و من جواب می دم نمی دونم از چیه ولی در باطن می دونم از چی به این روز افتادم... عزیزم به دادم برس... رفتن تو رفتن جون من بود در روزگارهای قدیم جزیره ای دور افتاده بود که همه احساسات در آن زندگی می کردند: شادی، غم، دانش عشق و باقی احساسات. روزی به همه آنها اعلام شد که جزیره در حال غرق شدن است. بنابراین هر یک شروع به تعمیر قایقهایشان کردند. اما عشق تصمیم گرفت که تا لحظه آخر در جزیره بماند. زمانیکه دیگر چیزی از جزیره روی آب نمانده بود عشق تصمیم گرفت تا برای نجات خود از دیگران کمک بخواهد. در همین زمان او از ثروت با کشتی با شکوهش در حال گذشتن از آنجا بود کمک خواست. ثروت جواب داد: “نه نمی توانم، مفدار زیادی طلا و نقره در این قایق هست، من هیچ جایی برای تو ندارم.” عشق تصمیم گرفت از غرور که با قایقی زیبا در حال رد شدن از جزیره بود کمک بخواهد. “نمی توانم عشق. تو خیس شده ای و ممکن است قایقم را خراب کنی.” پس عشق از غم که در همان نزدیکی بود درخواست کمک کرد. “آه عشق. آن قدر ناراحتم که دلم می خواهد تنها باشم.” شادی هم از کنار عشق گذشت اما آنچنان غرق در خوشحالی بود که اصلاً متوجه عشق نشد. “بیا اینجا عشق. من تو را با خود می برم.” صدای یک بزرگتر بود. عشق آن قدر خوشحال شد که حتی فراموش کرد اسم ناجی خود را بپرسد. هنگامیکه به خشکی رسیدند، ناجی به راه خود رفت.عشق که تازه متوجه شده بود که چقدر به ناجی خود مدیون است از دانش که او هم از عشق بزرگتر بود پرسید: ” چه کسی به من کمک کرد؟” “زمان؟! اما چرا به من کمک کرد؟” اسم تو قشنگ ترین اسم اسم تو زیباترین اسم اسم تو همیشه قلبم میتپه برای اسمت اسمت مثه فانوس توی این دنیای تاریک اسمت مثه روزنه امید برا این دله همیشه عاشق اسم تو قشنگ ترین اسم اسم تو زیباترین اسم اسم تو برای قلبم شده یک نام مقدس چونکه این نام مقدس برا عشق اول آخرمه عاشق اسمت شدم چون تا ابد عاشقتم دل من به این امیده به وصالت تا بتونه تا ابد پیشت بمونه
سایه تو نام و نشون من بود
به اسم نازنین ترین کس من
حکم تو ریختن خون من بود
من که به جز تو کسی رو نداشتم
مشکلمو با تو میون می ذاشتم
من که به جز تو کسی رو نداشتم
اندازه تو کسی رو دوست نداشتم
درددلامو واسه تو می گفتم
مشکلمو با تو میون می ذاشتم
من که آخه کاری نکرده بودم
یه برگ هم از باغی نکنده بودم
رفتن تو رفتن جون من بود
قالب ساز وبلاگ پیچک دات نت |